تبادل
لینک هوشمند
عبور کن ز کنارم بگو خیالی بود
تمام بودن ما قصه محالی بود
و پاک کن ز دلت چشم های خیسم را
بگو که همهمه یک شب شمالی بود
بگو که یکدل و یکرنگ و عاشقانه نبود
هزار رنگ دلش همچو نقش قالی بود
خیال کن که مرا کوچه هیچگاه ندید
زندگی رویش یک حادثه نیست
زندگی رهگذر تجربه هاست
تکه ابریست به پهنای غروب
آسمانیست به زیبایی مهر
بارگاهی ست ز دریای حضور
زندگانی چو گل نسترن است
باید از چشمه ی جان آبش داد
زندگی صحنه ی جولانگه ماست
خوب و بد بودن آن ، از من و ماست
پس بیا تا بفشانیم ز شوق
بذر خوبی و بگوییم به دوست :
معنی عشق و حقیقت چه نکوست
ماهمه مسافرای یه کشتی طوفان زده ایم که فرجامی جز غرق شدن نداره
پس تالحظه ی که میتونیم به آسمون نگاه کنیم،آبی دریاروببینیم،گلهارو بوکنیم وهمدیگه رودوست داشته باشیم واز این سفرلذتببریم
برروی بوم زندگی هرچه که میخواهی بکش
زیبا وزشتش پای توست تقدیرراباورنکن
تصویراگرزیبانبود،نقاش خوبی نیستی
ازنودوباره رسم کن،تصویرراباورنکن
خالق توراشادآفرید ،آزادآزادآفرید
پروازکن تاآرزو،زنجیرراباورنکن...
نظرات شما عزیزان:
